یادش بخیر اول دبستان یه کلاسی بودیم همه اسکل!
روز اولی که معلم اومد گفت:
بچه های عزیز لطفا کتاب های خود را بگشایید!
ما : گشـادیم گشـــــــادیم
:))))
دختر:الو سلام عزیزم کجایی؟
پسر:خونمون دیگه!! سرما خوردم...
دختر:من تو پارک پشت سرتم،یخرده از عشق جدیدت فاصله بگیر که اونم سرما نخوره!!
.
.
.
.
.
.
.
.
پسر: اوسگول زنگ زدی به خط خونه؟!
طرف ميره دبی سوار تاکسی ميشه وقتی که نزديک مقصد ميرسه
نميدونه چه جوری به عربه بگه که توقف کن و رسيدم، آخر ميگه:صدق الله العلی العظيم